رفتن به منزل خاله فاطمه
با سلام به دوستان همیشگی
من و حلما جونی روز پنجشنبه به همراه مامان جون و خاله زهرا وکیارش و خاله معصومه رفتیم خونه خاله فاطمه ..آخه خاله فاطمه آش رشته نذری میخواست درست کنه وقبلش هم روضه داشت. جاتون خالی بود خیلی خوش گذشت ما ساعت 10 صبح خونه خاله بودیم و ناهار جاتون خالی باقالی پلو با ماهی خوردیم وبعد زود منزل خاله رو مرتب کردیم ساعت 2 هم تموم مهمانها اومدند و تا ساعت 5 روضه بود و بعد هم تمامی مهمانها آش رشته خوردند وبردند .حلما خانم گل که برای روضه به خانمها دستمال کاغذی تعارف میکردند و بشقابهای پذیرایی رو هم خانم خانمها میگذاشتند (بله دختر من هم بزرگ شد و رفت تمام) برای آش هم میخواست کشک ها رو سر سفره ها بگذاره (اینجا رو بگزارید درموردش حرف نزنم که خیلی اذیت کرد) خلاصه همه چیز به خوبی و خوشی گذشت و ما ساعت 7 بود که دیگه برگشتیم خونه مامان جون آخه دل مامانی و حلما برای باباجان خیلی خیلی تنگ شده بود.. بماند که از صبح هزار بار باهاش صحبت کرده بودیم ... اینم عکس آش خاله فاطمه